شبکه یک - 1 مهر 1401

"خدا" _ محمد ص _ انسان ("انسان کریم" ، محصول "قرآن کریم" )

رحلت نبی اکرم ص و شهادت امام حسن مجتبی ع _ هفته "دفاع مقدس" _ جمعی از بسیجیان مشهد _ ۱۳۹۹

بسم‌الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمت‌الله. رحلت نبی اکرم(ص) را تسلیت عرض می‌کنم، عرض ارادت به ساحت مقدس ایشان، و امام حسن مجتبی(ع) مظلوم همه اعصار و حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) که در محضر ایشان هستیم، شهادت این بزرگواران را خدمت شما تسلیت عرض می‌کنم. توفیق خدمت برادران عزیز، شرفیاب شدیم این اولین جلسه کرونایی ماست یعنی از آن موقع که شروع شده تا الآن من جلسه نرفتم، این را از باب ارادت به دوستان و کارشان خدمت‌تان رسیدیم. سعادت نصیب ما شد که خدمت شما رسیدیم. دوران نسل اول بسیج که در کوران انقلاب و جنگ و تروریزم متولد شد و رشد کرد. ظاهر قضیه این است که در دوران شما خب مشکلات و مسائل به آن شدت و حدت نیست ولی حالا آینده را نمی‌دانیم ولی واقعیت این است که اهمیت امروز از آن دوران کمتر نیست. من می‌خواهم عرض کنم از جهاتی بیشتر است برای این که جهادی بودن و جهادی ماندن در عصر صلح و خدعه و وادادگی هزاربار سخت‌تر است از جهادی بودن در عصر جهاد. یعنی زیر آتش دشمن متذکر بودن در حالی که برادرهایت جلوی چشمت تکه تکه می‌شوند و خودت هر روز را روز آخر می‌دانی معنوی بودن در آن ساحت خیلی آسان‌تر است تا معنوی بودن در این ساحت، که زندگی به روال عادی‌اش هست. در این شرایط معمولاً وسوسه‌ها بیشتر، انگیزه‌ها کمتر است لذا کسانی که در این دوران معنوی بودن و انقلابی بودن و انقلابی ماندن، در دورانی که بطور طبیعی همه به فکر زندگی شخصی خودشان هستند به نظر من خیلی جهادی‌تر و سخت‌تر است و اگر این نبود پیامبر اکرم(ص) بعد از یکی از سخت‌ترین نبردها امپراطوری روم که همه تجربه بی‌سابقه‌ای داشتند و برگشتند پیامبر نمی‌گفت نبرد کوچک تمام شد و نبرد بزرگ و نبرد اصلی آغاز شد این جهاد کوچک بود «علیکم بالجهاد الاکبر» حالا نبرد اصلی شروع می‌شود که بعضی از رزمنده‌ها که خیلی‌ها مجروح و شهید، پاها زخم، گرسنه، تشنه، ماه‌ها دور از خانه و زندگی بودند، گرد و خاک راه، روی سر و صورت‌شان بود، یکی از این‌ها از پیامبر(ص) پرسید ببخشید آقا تازه این کوچکش بود؟ آن بزرگش چیست؟ فرمودند بزرگه نبرد با خودت هست. جهاد اصلی، مدیریت جهادی اصلی، مدیریت خودت هست، دشمن را می‌شود مدیریت کرد ولو با شهادت، ولی مدیریت خودت هست که خیلی سخت هست و کم نیستند و نخواهند بود کسانی که در طول نبردهای انقلابی و نظامی، حتی تا پای جان ایستادند و می‌ایستند اما بعد حریف خودشان نمی‌شوند گاهی ممکن است ما حریف دشمن بشویم در سخت‌ترین عملیات‌ها شرکت کنیم نترسیم که البته این آدم‌ها هم خیلی کم هستند ولی باز بین این‌ها وقتی که برمی‌گردیم حریف خودت نشوی، حریف خودم نشوم، که هوس‌ها، کینه‌ها، تکبرها، خودخواهی‌ها، وسوسه پول، وسوسه ریاست، وسوسه زن، وسوسه شهرت و محبوبیت، و انواع وسوسه‌ها، این بود که پیامبر اکرم(ص) فرمودند جهاد اصلی و نبرد بزرگتر از حالا که پشت جبهه به خانه‌هایتان برگشتید شروع می‌شود.

به لحاظ تقویمی و زمانی مصادف با رحلت آخرین سخنگوی خداوند پیامبر اکرم(ص) است و شهادت امام حسن مجتبی(ع) است یک حکومت انقلابی‌ای که در اثر سستی، خیانت و خریّت پشت جبهه براندازی شد و سقوط کرد و همین‌طور سالگرد شهادت علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) در محضر حضرت رضا(ع) در مشهدالرضا(ع) هستیم.

برادران هرکسی که با انسان سروکار دارد و یک گروهی را می‌خواهد تربیت کند مدیریت کند از گروه کوچک یک جمعی با همدیگر به کوه، تفریح یا مسافرت می‌روند تا خانواده، تا یک سازمان و تشکیلاتی که برای یک کار اقتصادی یا سیاسی یا فرهنگی ایجاد می‌شود، همه این‌ها به دو نوع مدیریت تقسیم می‌شود جهادی یا قعودی. یک کسی فکر نکند که مدیریت اسلامی فقط در کارهای مذهبی است این تقسیم فعالیت‌ها به مذهبی و غیر مذهبی، این را بدانید این تقسیم اسلامی نیست. دیدید بعضی‌ها می‌گویند این مطالب مذهبی است این کارها مذهبی است و این شغل‌ها مذهبی است و این شغل‌های غیر مذهبی است. ما اصلاً در نگاه قرآن و اهل بیت(ع) شغل مذهبی و غیر مذهبی نداریم، ‌همه شغل‌ها و همه مشاغل، همه کارها و همه مدیریت‌ها یا مشروع و معقول هستند یا نیستند. بنابراین همه‌شان از این جهت تقسیم می‌شود. هر کاری که با انسان و انسان‌ها سروکار دارد در عین حال که باید مدیریت علمی و فنی باشد این مدیریت باید انسانی باشد. قبل و حین و بعد از این که علمی است. بعضی از فرمایشات رسول خدا(ص) را عرض می‌کنم.

یک) تک تک انسان‌ها مهم هستند، کرامت دارند، محترم هستند، در مدیریت نظام سرمایه‌داری و مدیریت کمونیستی انسان‌ها مهم نبودند در سرمایه‌داری انسان فدای سرمایه می‌شود انسان وسیله است، پیشرفت هدف است، پیشرفت هم نانش فقط به کمپانی‌های سرمایه‌داری می‌رسد. در نظام کمونیستی تک تک آدم‌ها هیچ اهمیتی ندارند پیچ و مهره یک ماشین بزرگ هستند ماشین اقتصاد دولتی و حکومتی. نوکر حزب کمونیست هستند. تک‌تک‌شان آدم نیستند. حتی آن Individualismو فردگرایی که لیبرال‌ها می‌گویند آن فرد را هم وقتی ریز می‌شویم می‌بینیم همه افراد بشر نیستند. فرد هست که مرد، سرمایه‌دار، سفیدپوست. زنان ابزار کار هستند فقط به شرط برهنگی به آن‌ها مجال می‌دهند برای این که بازیچه مردهای فاسد باشند اصلاً این شعار حجاب اختیاری را نظام سرمایه‌داری درست کرد چون می‌خواست در خدمت سرمایه‌داری و تجارت سکس درآید این شعار برای 200- 300 سال پیش در غرب است. وقتی که می‌گوید Individualismیعنی فردگرایی، منظور می‌دانید که کدام فرد است، همه افراد نیستند، منظور آن‌ها از حقوق بشر که حرف می‌زند آن بشر من و شما نیستیم، آن بشر بچه‌های کودکان یمنی نیستند، بچه‌های اندونزی، مالزی، فلسطین، غزه، سوریه،‌ مصر و سومالی این‌ها که دیگر اصلاً بشر نیستند، مردم آمریکای لاتین و آفریقا بشر نیستند! آن حقوق بشر که می‌گویند توی ایران – خودشان هم گفتند – بشر یعنی همجنس‌بازها و بهایی‌ها، هرجا حرف از حقوق بشر می‌شود این‌ها را می‌گویند این‌ها بشر هستند بقیه بشر نیستند. در همه جای دنیا هم کسانی که نوکر این‌ها هستند و با این‌ها کار می‌کنند. مثلاً هویدا و نصیری آن همه جنایت کردند که این‌جا اعدام شدند که یک بار اعدام کم‌شان بود، آن‌جا حقوق بشر ضایع شده است! ولی هزاران نفر در زندان‌های شاه زیر نظر آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها و اسرائیلی‌ها شکنجه می‌شدند سوزن زیر ناخن‌شان می‌زدند، موی اسب در آلت مرد فرو می‌کردند تا خون ادرار کند – این‌ها را نوشتند بروید بخوانید – به صندلی می‌بستند زیرشان اجاق روشن می‌کردند که این پوست و گوشت بسوزد و تا ماه‌ها نتواند راه برود و نتواند اصلاً بنشیند این‌ها را خود آن‌ها آموزش می‌دادند آن وقت حقوق بشر نبود! خدا رحمت کند شهید رجایی رفت سازمان ملل، آمریکایی به او گفتند شما حقوق بشر را در ایران رعایت نمی‌کنید چون نصیری رئیس ساواک و شکنجه‌گرها را اعدام کردید، رجایی لباسش را درآورد پاهایش را نشان داد که تمام پایش تکه تکه بود گفت این‌ها حقوق بشر آمریکایی است. بعد یک عده نامرد در ایران، یک عده غربزده در حکومت ما گفتند رجایی رفتند آبروی ما را در جهان برد، ادب نداشت، جلوی آن همه دوربین جوراب‌هایش را درآورد و پاهایش را نشان داد! بی‌تربیت! این‌طوری است! این را بدانید ما هنوز ‌ گرفتار این دوگانگی هستیم. این تفاوت‌های مهم در مدیریت اسلامی با مدیریت چپ و راست و مدیریت جهادی این است. فرمانبر و فرماندهی و تقسیم کار و نظم هست، چون این نظم خودش یک چیز عقلانی است اما این سلسله مراتب یک سلسله مراتب عقلی و مدیریتی است سلسله مراتب انسانی نیست که یک انسانی بالاتر است و یک انسانی پایین‌تر است. اتفاقاً در مدیریت جهادی هرچه آدم بالاتر است ظاهراً مسئولیتش بالاتر است پیامبر اکرم(ص) فرمودند باید از بقیه پایین‌تر باشد. شما می‌دانید چرا اصلاً می‌گویند امام جماعت و مخصوصاً امام جمعه، محلش باید از مأمومین پایین‌تر باشد؟ دیدید امام جمعه‌ها این‌ها پایین‌تر از بقیه هستند این یک حکم فقهی است امام هستی باید پایین‌تر بروی، یک علتش همین است امامت هست اما معنی‌اش این نیست که من از شما بهترم و شما از من بدترید. من سهم بیشتری دارم و شما کمتر، شما کسی نیستید ولی من کسی هستم. همه جای دنیا کسی که رئیس است سهمیه‌اش بیشتر است بیشتر از بقیه و بهتر از بقیه می‌خورد، چپ و راست، این‌جا هم هرکس این کارها را می‌کند اسلامی نیست چپ و راستی است. فقط در مدیریت جهادی بود، ما در جبهه بود که می‌دیدیم فرمانده ما آخرین کسی است که سهمیه غذایش را می‌گیرد، میوه می‌آورند میوه‌های پلاسیده ته جعبه را برمی‌دارد. ما غواص بودیم آموزش غواصی می‌دیدیم مسئول پایگاه ما می‌گفت نظافت دستشویی با من است کسی حق ندارد دستشویی را تمیز کند فرمانده ما بود! به این بچه‌های بسیجی بگویید و خودتان هم این‌طور باشید اگر می‌خواهید مدیریت جهادی باشد باید دستشویی‌شان را بشوری. آن وقت این فرمانده وقتی به ما می‌گفت که – رضوان‌الله تعالی علیه – شهید شد، می‌خواستیم توی آب برویم از اروند رد بشویم گفت ببینید کوسه شما را می‌زند – این را چند نفر از فرماندهان ما می‌گفتند همه‌شان هم خودشان شهید شدند – گفت کوسه می‌زند، کوسه نزند دشمن می‌زند، دشمن نزند لای تله‌های انفجاری گیر می‌کنیم از تله‌ها عبور کنیم با تیربارها روبرو می‌شویم از آن‌ها عبور کنیم خط را بشکنیم صبح نشده پاتک‌ها شروع می‌شود، تانک‌ها را عقب بزنیم بمباران شیمیایی شروع می‌شود، ولی ما می‌رویم هرکس نمی‌خواهد نیاید و من اول از همه می‌روم خودش جلوتر از بقیه می‌رفت نمی‌گفت بروید جلو، می‌گفت بیایید. مدیر جهادی این‌طوری است داری کار می‌کنی باید از بقیه بیشتر کار کنی حالا تو کار خودت را بکن نه کار دیگری را. مدیریت کارش مدیریت است. بیشتر از بقیه کار کنی، کمتر از بقیه بخوری، اگر می‌خواهند زود بلند شوند باید زودتر از بقیه بلند شوی، اگر می‌خواهی آدم باشند من باید آدم‌تر باشم. نمی‌شود به دیگران دستور بدهید بگویید شما بروید بهتر از من باشید! بهتر از تو نمی‌شوند اگر تو می‌ترسی او بیشتر می‌ترسد. نیروها می‌فهمند کی می‌ترسد اگر فرماندهی می‌ترسید بچه‌هایش هم می‌ترسیدند. وقتی می‌دیدند او نمی‌ترسد این هم نمی‌ترسید. همین شهید فرمانده‌مان را من یادم هست که اگر ما مسیر را گم کردیم چون 45 درجه زاویه باید شنا می‌کردیم غواصی که آن‌جاها ما را برساند به سنگری که ما باید بزنیم، بعد آنجا یکی از بچه‌ها پرسید حالا اگر این سیم طناب رابط قطع شد و جدا شدیم چه کار کنیم همدیگر را گم کردیم چه کار کنیم؟ گفت تیربار دشمن را که می‌فهمید کجاست دارد تیر می‌آید، گفتیم بله، گفت مستقیم به سمت تیربار بروید! به ما راهکار نشان داد! گفت مستقیم سمت تیربار. خب چرا بچه‌ها به حرف او گوش کردند برای این که خودش اول کسی بود که مستقیم به سمت تیربار حرکت کردند. مدیریت جهادی، پیامبر اکرم(ص) مدیریت اسلامی، یک رکن آن کرامت انسانی است هرکس تحت مدیریت توست باید باور کند که تو به او راست می‌گویی و دروغ نمی‌گویی و به آنچه که می‌گویی معتقدی ادا درنمی‌آوری و عمل می‌کنی و عمل می‌کنی نه این که عمل بخواهی. ما کسانی را که این‌طور می‌دیدیم دنبال می‌کردیم هرچه می‌گفت می‌گفتیم چاکرتیم. می‌گفت این خط سقوط می‌کند ولی بروید بایستید نگذارید سقوط کند یا شهید می‌شوید بچه‌ها به حرفش گوش می‌کردند من حرف‌هایش را قبول داشتم به حرف‌هایش گوش می‌کردم. برای این که می‌دیدم این به آنچه که می‌گوید معتقد است و بیش از ما دارد عمل می‌کند همین شهید برونسی که اسم او را شنیدید در همین عملیات بدر، چهارراه خندق کنار ما بود که شهید شد من آن‌جا مجروح شدم، ایشان فرمانده تیپ، فرمانده عملیات، به اندازه صدتا نیروی خودش کار می‌کرد آخر کاری خودش بلند می‌شد و آر.پی.جی می‌زد بعد به او گفته بودند که حاجی این خط آن‌جا 40 کیلومتر توی عراق بود نزدیک القُرنه، به او گفته بودند داری دور می‌خوری مواظب باش بیا عقب. گفت من کجا عقب بیایم؟ من بچه‌هایم را این‌جا نمی‌گذارم عقب بیایم. یعنی شهدا. ما در عملیاتی همین به نظرم بدر بود گیر کرده بودیم قبل از این که مجروح بشویم یک جایی بود بلم بود گفتند بلم کم است هرکسی می‌خواهد عقب برود این‌جا را نمی‌شود نگه داشت توی سه طرف محاصره بود بمباران شیمیایی وضع عجیبی بود. بلم بود بچه‌ها نرفتند. بعد بعضی‌ها را به زور گفت بروید. خودشان می‌ماندند و شهید می‌شدند. شهید طاهری و شهید چراغچی. الآن داشتم می‌آمدم یادم آمد همین شهید ولی‌الله چراغچی در عملیات بدر تیر به سرش خورد 30- 40 روز توی اغماء بود بعد شهید شد. این‌ها از بقیه کمتر می‌خوردند، کمتر می‌خوابیدند، اصلاً دنبال امکانات نبودند، اتاق بهتر، رختخواب نرم‌تر، غذای چرب‌تر، اصلاً این‌طوری نبودند. این شد مدیریت جهادی. پیامبر اکرم(ص) در مورد نظم و سلسله مراتب خیلی حساس بودند حتی می‌گویند صف نماز جماعت که می‌بستند پیامبر حساس بودند که صف درست باشد. همین‌طور یکی این‌طرف و یکی آن طرف نباشد کج و کوله نباشد، همیشه می‌گفتند درست بایستید مثل صف جنگ. در صف و فرماندهی دقیق و منظم بودند اما در عین حال به هیچ وجه رعیت‌منشی و رابطه ارباب و نوکری را اجازه نمی‌داد با الاغ برهنه می‌رفتند که پایین‌ترین طبقات بود می‌دیدند کسی هم با ایشان پیاده می‌آید می‌گفتند این‌طوری نمی‌شود اگر با من کاری دارید حرف‌تان را بزنید اگر جایی که می‌خواهم بروم شما هم می‌خواهید بیایید شما بروید من جداگانه می‌آیم اگر با من می‌خواهی بیایی سوار شو با من بیا. «رُوِیَ انَّ رَسُولَ اللَّه صلی الله علیه و آله لایَدَعُ احداً یَمشی مَعَهُ اذا کانَ راکِباً حتّی یَحْمِلَهُ مَعَهُ، فَانْ ابی قال: تَقَدَّمْ امامی وَادْرِکْنی فِی المَکانِ الّذی تُریدُ» پیامبر اکرم(ص) هرگز اجازه نمی‌داد «احد» به هیچ کس، هرکس می‌خواهد باشد، « یَمشی مَعَهُ اذا کانَ راکِباً یمشی معه اذا کان راکبا» که وقتی ایشان سواره هستند یک کسی هم به ایشان پیاده راه بیاید اجازه نمی‌داد. حتّی یَحْمِلَهُ مَعَهُ می‌فرمودند یا سوار شو، اسب، الاغ یا هر چه هست با هم می‌رویم سوار شو، فَإن أبی، اگر می‌گفت نه سوار نمی‌شوم، قال: تقدم امامی، پس می‌فرمودند که شما مسیرت را جلوتر برو وَادْرِکْنی فِی المَکانِ الّذی تُریدُ. آن‌جایی که می‌خواهی من را ببینی همان‌جا با هم قرار ملاقات می‌گذاریم. این که من سوار باشم تو هم پیاده با من بیایی و حرف بزنی، پیامبر(ص) این را قبول نمی‌کرد. می‌فرمود استخفاف انسان‌هاست، خلاف کرامت است، این کار فرعون‌ها، سلاطین، مترفان، دیکتاتورها، مستکبرین عالم است این تحقیر مردم است، تحقیر این شخص است و پیامبر(ص) می‌فرمود خداوند آمده کرامت انسان‌ها را به آن‌ها یادآوری کند. اصلاً چرا به انسان می‌گویند تو بگو «لااله‌الاالله» برای این که جز الله در برابر هرکس و هرچیزی که تسلیم بشوی و خضوع کنی کرامت تو لکه‌دار می‌شود حیف توست. اصلاً انبیاء آمدند بگویند که انسان کرامت دارد و کرامت او فقط با توحید حفظ می‌شود با شرک و با کفر و با دنبال زر و زور دویدن کرامت تو حفظ نمی‌شود این آمده برای حفظ کرامت انسان. منتهی می‌گوید کرامت تو در چیست؟ کرامت تو در توحید است. تسلیم خدا که می‌شوی دیگر تسلیم هیچ کس و هیچ چیز نمی‌شوی این فقط کرامت تو را تأمین می‌کند. شما نگاه کنید مدیریت‌های غیر جهادی و غیر اسلامی در تمام دنیا، ‌اولین کاری که می‌کند آدم و نیرویشان را تحقیر می‌کنند بعد می‌گوییم چرا؟ می‌گویند اگر به آن‌ها رو بدهیم کار پیش نمی‌رود! فکر می‌کند اگر توهین کند و تحقیر کند آن وقت او تسلیم می‌شود و این مدیریت، مدیریت موفق می‌شود. مدیریت اسلامی و جهادی نظم دارد اطاعت‌پذیری دارد اما همه با رعایت عقل و اخلاق. با حفظ کرامت انسان. ما در دوران جنگ هیچ وقت از طرف مسئول‌مان که اکثر فرماندهان ما هم شهید شدند خب بسیجی بودیم هر عملیات جدید که می‌رفتیم یک فرمانده جدید داشتیم من یک بار یادم نمی‌آید از طرف این‌ها کمترین توهینی که من کی هستم تو کی هستی! تو درجه‌ات پایین‌تر است، اصلاً آن زمان کسی درجه نداشت، این تنها جنگ در جهان بود که نیروهای مردمی بودند و درجه نداشتند، که حتی این درجه‌های سپاه را هم بعد از جنگ دادند، کسی در جنگ درجه نداشت همه برادر بودند. برادر فلانی! برادر فلانی. واقعاً روح برادری بود، رفیق، صمیمی، بچه‌ها عاشق همدیگر بودند ولی در عین حال معلوم بود که چه کسی فرمانده گردان و فرمانده تیپ است و وقتی چیزی می‌گوید باید گوش به حرفش کنیم. مدیریت‌های دنیا غالباً – این‌جا هم خیلی‌ها همین‌طور هستند – فکر می‌کند مدیریت موفق از طریق توهین و تحقیر باید بشود. استدلال‌شان این است که اگر با آن‌ها بگو بخندی یک بفرما بزنی می‌آیند سوارت می‌شوند. نه آقا می‌توانی کاملاً این آتوریته مدیریت را حفظ کنی در عین حال کرامت طرف را حفظ کنی. این یک نکته مهم است. این‌جور مدیریت‌ها موفق هستند من می‌خواهم بگویم مدیریت علمی این است، این علمی‌تر است. چون هر وقت فرد احساس کند تو بر او کنترلی نداری حداقل ممکن است تنبلی کند و الا خیانت کند و دزدی کند ولی اگر توانستی با حفظ کرامت او کاری بکنی که او به تو و به راه تو ایمان داشته باشد تو خودت هم می‌روی می‌خوابی، این از خودت گاهی دلسوزتر است چون عقیده دارد. چرا همه عاشق پیامبر(ص) بودند؟ چرا نقل شده که وقتی ایشان وضو می‌گرفت آب وضو را همه توی هوا از هم می‌قاپیدند در منابع شیعه و سنی هست. جالب است این‌هایی که می‌گویند تبرّک جستن فلان است در منابع همه مسلمان‌ها شیعه و سنی هست که نسبت به پیامبر(ص) همان زمان حیات خود ایشان این طوری بودند برای این که عاشق او بودند و کسی دنبال ادا و اصول نبود و فیلم بازی نمی‌کرد. همین چیزی که ما در انقلاب راجع به امام(ره) و مسئله ولایت فقیه و رهبری دیدیم، منشأ اصلی همه کرامت‌ها و حرمت‌ها پیامبر اکرم(ص) است. ایشان حتی در طرز نگاه کردن به ادم‌ها، به مؤمنین، به مردم، ‌احترام و عدالت هر دویش را رعایت می‌کرد یعنی اولاً به همه درست مساوی نگاه می‌کرد کسی فکر نمی‌کرد که پیامبر به فلانی بیشتر نگاه می‌کرد به ما کمتر نگاه کرد، ایشان عدالت را در توزیع نگاه‌شان رعایت می‌کردند. دوم این که نگاه‌هایشان تأثیرگذار و تربیت کننده بود. غالباً همه می‌گویند نگاه‌های پیامبر، نگاه مهربان بود. نگاهی بود که از آن عشق، تشعشع می‌کرد. وقتی به ما نگاه می‌کرد ما می‌بینیم که دارد به ما نگاه می‌کند به ما آرامش می‌داد و در ما امید ایجاد می‌کرد و به ما انگیزه می‌داد. نگاهش مهربان بود، نگاهش برابر بود، نگاهش رحمت و محبت و کرامت بود و این جالب است که بعد از اصحاب پیامبر(ص) نقل شده که محال بود که ببینیم پیامبر دارد نگاه می‌کند به فلانی نگاه کند به من نگاه کند ولی تبسم نکند همیشه پیامبر لبخند گوشه لبشان بود و ما هیچ گاه قاه قاه خندیدن و بلند خندیدن ندیدیم، دیدید ما یک جوری می‌خندیم که زبان‌مان از دهان‌مان بیرون می‌افتد! ما هیچ گاه ندیدیم که پیامبر(ص) غش غش بخندد اما همیشه یک تبسمی گوشه لبشان بود و تک تک اصحاب می‌گفتند وقتی به من نگاه می‌کرد با لبخند نگاه می‌کرد دیگری هم همین را می‌گفت، دیگری هم همین را می‌گفت و در سیره پیامبر(ص) نوشتند که «کان اکثرالناس تبسماً» هیچ کس به اندازه پیامبر(ص) لبخند نمی‌زد. بر چهره دائمی پیامبر که در ذهن همه بود پیامبر با لبخند بود. این هم جزو مدیریت جهادی است. بعضی‌ها فکر می‌کنند مدیریت جهادی یعنی یک مدیریت خشن! فکر می‌کنند مدیریت انقلابی یعنی مدیریتی که خیلی خب زود باش! کارت را بکن! نه، یک رکن اصلی مدیریت جهادی، این مدیریت اخلاقی و بُعد عاطفی و اخلاقی در مدیریت است این هم بخشی از مدیریت علمی و کارآمد است. دقت کنید این‌ها همه ارکان مدیریت است من و شما که یک جایی مدیر می‌شویم ولو در خانواده خودت، بالاخره مدیر خانواده هستی، در یک جمع و گروهی، ما همین‌ها را نمی‌توانیم رعایت کنیم ولی می‌خواهم ببینید که معیارها در مدیریت اسلامی چیست؟ می‌فرماید: «کان رسول‌الله یقسم العباد» لحظه یعنی نگاهی که حتی با گوشه چشم هم که نگاه می‌کنی، نگاه سریعی که می‌کنی، پیامبر حتی نگاه‌های کوچک خودش را هم تقسیم می‌کرد. «بین اصحابه»، یعنی اگر در مسجد نمازی بود 30- 40 نفر نشستند جلسه می‌رفتند این 40 نفر هیچ کدام این احساس را نداشتند که پیامبر به من کمتر از بقیه توجه کرد از تک‌تک‌شان که می‌پرسیدی می‌گفت پیامبر به من نگاه کرد و به من لبخند زد، هر کدام از اصحاب می‌گفتند که پیامبر من را از همه بیشتر دوست دارد. همه این احساس را داشتند و می‌گفتند به نظرم پیامبر من را از همه بیشتر دوست دارند یک روز اگر کسی نمی‌آمد نمی‌گفت به ما چه که نیامده! می‌پرسیدند حال فلانی چطور است مشکلی پیش نیامده؟ مثلاً اگر می‌گفتند نه مشکلی ندارد، که هیچی، ولی اگر می‌گفتند مشکلی دارد یا ما خبری نداریم، می‌گفتند ببینید مشکلی ندارد که من به خانه‌اش بروم ببینیم کاری چیزی ندارد. دقت می‌کنید؟ یعنی یک مسئول و یک مدیر باید به مردمش این‌طوری فکر کند. پیامبر(ص) بلند می‌شد می‌رفت خانه اصحابش که حالت چطور است؟ مشکلی نداری؟ مشکل مالی دارد باید همه او را کمک کنیم، مشکل عاطفی دارد، مشکل خانوادگی دارد باید کمکش کنید به او آرامش بدهید و بگویید تنها نیستی. مدیریت جهادی و اسلامی این است که آدمی که دارد با تو کار می‌کند احساس نکند که تنهاست و تو در مشکلات او را رها می‌کنی. چقدر این روایات زیباست. حتی پیامبر(ص) اسم افراد را همین‌طوری نمی‌برد. «کان یُکَّنی اصحابه» تک تک اصحاب را با کُنیه صدا می‌کرد. در لغت عرب، کُنیه برای احترام به افراد است. طرف یک اسم دارد و یک لقبی دارد، مثلاً ابوالقاسم و ابوالحسن کُنیه پیامبر است، این‌ها از باب احترام است. پیامبر اکرم(ص) اصحابش را بدون کُنیه و بدون احترام اسم نمی‌برد و به همه احترام می‌گذاشت. در حالی که در مدیریت‌هایی که بعضی‌ها فکر می‌کنند مدیریت موفق است می‌گوید آقا خیلی احترام نگذار پررو می‌شوند حتی توهین کن! نه. تو می‌توانی قاطع باشی اما متکبّر نباشی. ماها قاطعیت را با تکبّر اشتباه می‌گیریم. ما قاطعیت را با بی‌ادبی و توهین اشتباه می‌گیریم. پیامبر(ص) کاملاً قاطع بود اصلاً اجازه نمی‌داد با او بازی کنند برنامه داشت،‌ دقیق بود. برای افراد تقسیم کار می‌کرد و از آن‌ها هم پاسخ می‌گرفت، اما می‌گوید پیامبر اکرم هرگز آدم‌ها را بدون کنیه صدا نمی‌زد. – دقت کنید – گاهی می‌دیدند یک کسی از یک اسمی خوشش نمی‌آید، می‌پرسیدند که این دوست دارد چطوری او را صدا کنیم؟ همانطور که دوست داشت او را صدا می‌کردند. می‌بینید که چقدر ظرافت. آقا این‌ها مدیریت اسلامی است؟ این‌ها ایدئولوژیک است! این‌ها علمی نیست! اتفاقاً هم خیلی علمی‌تر از آن مدیریت‌هایی است که می‌گوید از طریق تحقیر انسان‌ها مدیریت کن. – دقت کنید - «یُکَنّی اَصحابَهُ وَ یَدعُوهُم بِأَحَبِّ أسمائِهِم تَکْرِمَةً لَهُمْ» پیامبر اکرم(ص) هرکسی را آنطوری صدا می‌زد که او خودش دوست داشت آن‌طوری او را صدا بزنند. مثلاً یک کسی می‌گفت آقا من دوست دارم من را به این اسم صدا بزنید، پیامبر(ص) می‌فرمودند به همان اسم که دوست دارد صدایش کنید. رعایت حقوق بشر تا این حد، که من سوار اسب تو پیاده نه. من به این دوبار نگاه کنم به تو یک بار نه. تو را به اسمی صدا کنم که دوست داری. کدام نظام حقوق بشر در دنیا این‌قدر دقیق است. حقوق بشر و عدالتی که شرق و غرب مادی از کمونیست تا لیبرالیست می‌گوید این است که می‌گفت علوفه به همه برسد، همه لانه و علوفه داشته باشند! همه در این حد است نه بیشتر. پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید این که حداقل است، همه باید مشکل تغذیه و بهداشت و مسکن‌شان تأمین باشد این‌ها عبادت است، این‌ها حق‌الناس است. چقدر ما روایت داریم اگر کسی یک بی‌خانمان را خانه‌دار کند، مجرد را متأهل کند، گرسنه را سیر کند، برهنه را بپوشاند، این چقدر پاداش دارد حالا آن‌هایی که مجرد هستید خوشحال هم شدید ولی این‌ها را پیامبر گفته چه کسی به حرف پیامبر گوش می‌کند؟! این حرف‌ها قشنگ است ولی کسی به آن‌ها کاری ندارد و دارد کار خودش را می‌کند. پیامبر(ص) هیچ کس را بدون کنیه و احترام اسم نمی‌برد چه موافق آن باشند چه مخالف. هرکسی را با آن اسمی که خیلی دوست دارد صدایش می‌زد. چرا؟ تَکْرِمَةً لَهُمْ، برای این که برای همه کرامت قائل بود. هر یک انسان تک‌تک را هدف می‌دانست تک تک آدم‌ها هدف این خلقت می‌دانست. انبیاء برای تک تک ماها آدم‌ها آمدند حتی ممکن است به شما بگویم اگر میلیاردها آدم نبودند صدتا آدم بودند باز هم خدا پیامبران را می‌فرستاد. انسان تعدادش کمیّت آن در درجه اول نیست خودِ انسانیت او مهم است این است که قرآن می‌گوید یک نفر را بکشید، قتل نامشروع، کسی آدم بی‌گناه را بکشد انگار هفت میلیارد آدم را کشتی. چون منطق کشتن آدم یک منطق است، اگر یکی را کشتی دومی را می‌توانی بکشی، اگر دومی را بکشی چرا انسان سوم را نتوانی؟ و فرمودند یک نفر را نجات بدهید احیاء کنید احیاء مادی و احیاء معنوی. انگار که کل این 7 میلیارد را نجات دادید. این هم یک بُعد دیگر از مدیریت جهادی است. مدیر جهادی اصلاً نگاه نمی‌کند که تحت مدیریت او چند نفر هستند؟ ممکن است ما و شما بگوییم که اگر مدیریت سه نفر را به من بسپارند 3 گرم دقت می‌خواهد؟ مدیریت 300 نفر، سیصد گرم می‌خواهد، کمیّت آره اما کیفیت نه. شما اگر یک کار کوچکی به شما بدهند و سه تا آدم زیر دست تو هستند باید فکر کنی 3 میلیارد آدم زیر دست تو هستند فرقی نمی‌کند، این مدیریت جهادی است. هدف همان هدف است، ضوابط هم همان ضوابط است گاهی همین سه‌تا از سه میلیون آدم باارزش‌تر می‌شود، اصلاً این‌طوری انسانی نگاه می‌کردند نه کمّی.

نکته دیگر «ولا یَقطَعُ عَلی أحَدٍ حَدیثَهُ حَتّی یَجوزَ فَیَقطَعَهُ بِنَهیٍ أو قِیام» پیامبر(ص) هرگز سخن هیچ کس را قطع نکردند، هرگز پیامبر اکرم(ص) وسط حرف کسی نپریدند هیچ کس ندیده. طرف دارد حرف باطل می‌زند، بگذار حرفش را بزند بعد جوابش را بده. ماها یکی از ضعف‌هایی که داریم حالا غیر از بحث با مخالف، خودمان هم با هم وقتی داریم بحث می‌کنیم مکرراً صحبت‌های همدیگر را قطع می‌کنیم، تحمل نداریم، برخوردهای غیر منطقی است، اصلاً گوش نمی‌کنیم اصلاً دوست نداریم گوش کنیم. یک بخش مهمی از مدیریت اسلامی هم این است که پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید که ولا یَقطَعُ عَلی أحَدٍ حَدیثَهُ؛ هرگز سخن هیچ کس را قطع نمی‌کرد، می‌گوید اگر از ایشان سؤال نمی‌کردند اصلاً ایشان شروع به حرف زدن نمی‌کردند این راه رسم پیامبر(ص) و مدیریت جهادی و اسلامی است. منطق قرآن است. قرآن کریم هدفش ساختن انسان کریم است. قرآن کریم آمده تا انسان کریم، انسان با کرامت تربیت کند و بسازد. راه رشد و تربیت از مسیر کرامت می‌گذرد، در مدیریت اسلامی هرجا کرامت انسان لطمه بخورد فکر نکنید رشد انسان باز هم ممکن است، رشد بدون کرامت نمی‌شود. البته کرامت به معنی لوس‌بازی نیست که کسی حد خودش را نشناسد، هرکس هر کاری کرد، پررو بگذاریم کارش را انجام بدهد، هرکس وظیفه‌اش را انجام نداد بگوییم عیب ندارد کرامتش را حفظ کنیم! نه این‌ها کرامت نیست در کرامت تشویق هست، تنبیه هست، مسئولیت‌پذیری، پاسخگویی، ادب، منطق، همه این‌ها در کرامت هست اما هدف همه این‌ها کرامت انسان است. خلاصه، پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید از مسیر له کردن انسان را نمی‌توانی انسان را رشد بدهی اگر هدفت رشد انسان است. اگر هدفت پول و ثروت و توسعه بدون انسانیت است چرا. ولی تهش همین است که در دنیا شده است. کرامت در رفتار، در گفتار، در نشست و برخاست و بعد خداوند روی این قضیه حساس است یعنی آیات مکرر در این باب هست. ببینید چرا خداوند به زبان‌های مختلف، حداقل چند بار در قرآن کریم، می‌فرماید که به بنده‌هایم بگو، به آن‌هایی که عبد هستند «قل لعبادی» آن‌هایی که عبد نیستند و هرطور دلشان می‌خواهد حرف می‌زنند حساب‌شان جداست، «قل لعبادی» آن‌هایی که می‌خواهند بندگی کنند و مسیر را درست بیایند رشد بدهند و رشد کنند به آن‌ها بگو «یقول الّتی هی أحسن» اولاً حرف بزنند سکوت نکنند،‌ مماشات نکنند، موضع بگیرند، حرف بزنند، وارد صحنه بشوند اما به بهترین روش نه به هر روشی. یعنی خداوند می‌فرماید که صرف موضع گرفتن و حرف زدن لازم است اما نه هر نوع حرف زدنی. لازم است اما کافی نیست. «یقول التی هی أحسن» این هم یک جزء مدیریت درست. مدیریتی که بخواهد علمی باشد اخلاقی باشد، کارآمد باشد باید ادبیات و گفتمانی که در آن تشکیلات و یا بین آن تشکیلات و جمع با بیرون در جریان است به تعبیر خدای متعال «الّتی هی أحسن» باشد. نمی‌گوید خوب باشد می‌گوید هرچه بهتر. مدام باید طرز صحبت کردن و ادبیات را ارتقاء بدهی. این زبان باید هرچه بهتر و محترمانه‌تر، منطقی‌تر، انسانی‌تر و اثرگذاتر صحبت کند «التی هی احسن» معنی‌اش این است که به روش خوب هم نه، بلکه به بهترین روش ممکن باید حرف بزنی. شما می‌دانید همین اگر انجام بشود رسانه‌های ما، کلاس‌های ما، منبرهای ما، گفتمان درون خانواده‌ها، بین خانواده‌ها، بین گروه‌ها، احزاب، جریان‌ها، تشکیلات همین یک کم درست بشود بلد نیستیم درست حرف بزنیم. می‌فرماید به آنها بگو اگر بنده من هستند شرط بندگی یکی‌اش این درست حرف زدن و خوب حرف زدن است. رابطه ذهن با ذهن انسان‌ها، رابطه زبان با زبان باید درست برقرار بشود. رابطه عقول و رابطه قلب‌ها با هم باید درست برقرار بشود. بگو حرف بزنید، موضع بگیرید، اما درست و بهترین روش، نه هر کلمه‌ای که به زبان و دهان‌تان می‌آید، هر کلمه‌ای که به ذهن‌تان می‌آید که به جای اثرگذاری و هدایت مخاطب بیشتر می‌خواهیم خودمان را ارضاء کنیم، عصبانی شدم می‌خواهم خودم را آرام کنم. عقده دارم می‌خواهم او را خرابش کنم، هدف هدایت نیست. این تأویل که «یقول الّتی هی أحسن» یعنی هم بهترین و درست‌ترین حرف‌ها را بزنید هرچیزی را نگویید هم به بهترین روش بگویید، یعنی این‌جا قرآن می‌فرماید که مدیریت و تربیت و حکومت، یک شرط مهم دارد اصلاً در رابطه فردی دو انسان با هم، شرط بسیار مهم، می‌فرمایند شرط بندگی است، آن‌هایی که بنده هستند و می‌خواهند بنده باشند به آن‌ها بگو درست حرف بزنید و حرف درست بزنید. هم حرف درست بزنید، هم درست حرف بزنید. ما بعضی‌هایمان درست حرف نمی‌زنیم ولو حرف‌مان درست است ولی بد حرف می‌زنیم. اثر عکس می‌گذارد. بعضی‌ها حرف درست نمی‌زنند حرف نادرست می‌زنند حرف باطل است اما درست و قشنگ حرف می‌زنند. قرآن می‌فرماید هم محتوا و هم روش، هر دویش باید تلاش کنید بهترین و درست‌ترین محتوا و بهترین روش هر دویش باشد. به بهترین وجه حرف بزنید. حالا این‌جا بخصوص دارد راجع به محتوا و هم فرم صحبت می‌کند. یک جای دیگر در قرآن می‌فرماید: «قولوا للناس حُسنا» اولاً «قولوا» حرف بزنید. این‌هایی که فکر می‌کنند مذهبی بودن، ‌عارف بودن، معنوی بودن، معنی‌اش سکوت است معنی‌اش بی‌طرفی است کناره‌گیری است تأیید همه چیز است انزواست نه، قولوا باید حرف بزنید باید موضع بگیرید، باید افشا کنی، باید تحلیل کنی، باید با گرایش باطل مبارزه کنی. «قولوا» خب چی؟ «للناس» نه فقط «للمؤمنین» می‌فرماید حرف بزنید. خب این جواب کسانی که اصلاً برایشان مهم نیست مسئله رسانه، تبلیغات، گفتگو، کادرسازی، موضع‌گیری برای این‌ها ارزشی قائل نیستند. مدیریت بدون حرف زدن. مگر دارید پانتومیم اجرا می‌کنید؟ دیدید بعضی از مدیریت‌ها و مسئولین و جاهایی هستند که اصلاً حرف نمی‌زنند فقط یا دستور می‌دهند یا مجازات می‌کنند. بابا حرف بزن، این طرف آدم است شعور دارد، اول مشکل شعوری را با زبان و گفتگو حل کن، بعد مشکل عاطفی را حل کن، با محبت، با احترام، بعد هم برنامه دقیق علمی و عقلی داشته باش و بعد هم درست نظارت کن و پاسخ بخواه و او را پاسخگو کن این می‌شود مدیریت جهادی اسلامی. عقل و قلب و بازو، عقل و قلب و دست، همه در این مدیریت باید دیده بشود و دیده می‌شود. بعد می‌فرماید: «و یقولوا للناس» بعضی‌های ما حرف بلد هستیم بزنیم فقط با خود حزب‌اللهی‌ها، مؤمنین و همفکران‌مان، یعنی فقط خودمان با خودمان حرف می‌زنیم! در تشکیلات خودمان! قرآن می‌فرماید آن هم باشد، ولی «قولوا للناس» با همه مردم باید بتوانید حرف بزنید همه بشریت. حتی غیر مسلمان. باید بتوانید یک جوری حرف بزنید که آن‌ها هم بفهمند و بتوانند تشخیص بدهند و بتوانند انتخاب کنند، با ناس، ‌با کل بشریت. با هر عقیده‌ای، حرف بزنید، در سطح جهان و در سطح تشکیلات‌تان، منتهی حُسنا، خوب حرف بزن و مثل آدم حرف بزن. پس این خوب حرف زدن و حرف زدن، هر دو جزو مدیریت اسلامی و جهادی است. بعد ملاک هم دادند. ممکن است کسی بگوید که ما از کجا بفهمیم که کجا درست و خوب حرف زدن چطوری است؟ فرمودند دوست داری چطوری با تو حرف بزنند؟ همان‌طوری با بقیه حرف بزن. خدا در تو فطرت گذاشته، یک وجدان الهی داری، که می‌توانی بفهمی. فرض کنید کسی نیست به شما آموزش بدهد که من با بقیه چطوری حرف بزنم؟ خداوند یک چراغ راهنمای خودکار در تو گذاشته است تو دوست داری چطوری با تو حرف بزنند؟ همان طوری با بقیه حرف بزن. دوست داری چطوری با تو حرف نزنند؟ با بقیه همان‌طوری حرف نزن. امام باقر(ع) فرمودند که «قولوا للناس أحسن» تازه می‌فرمایند از آنی که دوست داری با تو آن‌طوری حرف بزنند تو بهتر با بقیه حرف بزن نه مثل او، بلکه بهتر. احترام به احساسات دیگران، این‌ها را دارند بحث می‌کنند. اصلاً مدیریت موفق همین است. شما فکر می‌کنید برای چی امام(ره) پیروز شد بعد از نهضت‌هایی که همه شکست خوردند؟ چرا ایشان پیروز شد و چرا برای اولین بار مردم این‌طوری توی صحنه آمدند؟ استقبال ایشان بزرگترین استقبال تاریخ بشر است، که در گینس ثبت شده است، بدرقه و تشییع ایشان هم بزرگترین بدرقه تاریخ شد. اصلاً همین شهید سلیمانی، چرا این قدر جمعیت آمد؟ در تشییع ایشان در شهر خودش در کرمان 80 نفر فقط توی دست و پا له شدند و به رحمت خدا رفتند که من شنیدم خانواده ایشان خانه تک تک آن‌ها رفتند، خانم و بچه‌هایش به خانه آن‌ها رفتند و بعد از رهبری خواستند که همه این‌ها را باید شهید حساب کنند این‌ها به اکرام شهادت آمدند. اصلاً کسی شهید سلیمانی را دیده بود؟ خیلی‌ها ندیده بودند که سلیمانی کیست و چیست؟ از کجا فهمیدند که این یک فلز دیگری است؟ این‌طور آدم‌ها یک فلز دیگری هستند، برای این که مزه مدیریت جهادی را می‌فهمند. تازه من از شما سؤال می‌کنم اصلاً آخرت و معنویت هیچی، از نظر مادی کدام موفق بود؟ این دیپلماسی ترس، اقتصاد برجامی، این ذلّت که هنوز هم منتظر ترحم ترامپ هستند، منتظر تعهد اوباما هستند، منتظر امید جدیدشان جوبایدن هستند، همه‌اش بر اساس چرتکه‌های مادی است، طمع و ترس. خب این تفکر فکر می‌کنید در مردم چقدر محبوب است؟ یک تشییع جنازه نمادین هم اگر این‌ها را بکنند ببینید چند نفر می‌روند! او هم تشییع بود. آن مدیریت کارآمدتر است، از نظر مادی موفق‌تر است. من به معنویت و آخرت کاری ندارم مادی‌اش موفق‌تر است، مردم را هم جذب می‌کند، فتوحات بزرگ محسوس مادی فیزیکی هم دارد. بعضی‌ها فکر می‌کنند مدیریت جهادی و اسلامی این‌ها این کارها را می‌کنند چون برای آخرت ثواب دارد! آن آخرت جدا، آن هدف است، ولی در همین دنیا اثر موفقیت خودش را نشان می‌دهد، همه شکست می‌خورند این تفکر پیروز می‌شود و کارآمد است. آقا پول‌های ما را بردند سوریه و لبنان و عراق، اولاً پول‌مان کجا بوده؟ ثانیاً اگر پول حل کننده بود این رئیس جمهور آمریکا مگر خودش نگفت 7 تریلیون دلار، 7 هزار میلیارد دلار آمریکا در عراق و سوریه خرج کرد ولی آن‌جا دست انقلاب اسلامی است مگر خودش نگفت؟ مگر عربستان و قطر و امارات مگر میلیاردها میلیارد پول آن‌جا خرج نکردند؟ چطوری شد که همه این‌ها باختند؟ پول آن‌جا کار می‌کند که می‌گویید ایران پول‌هایش را برده، سوریه را رها کن... رها کنیم که تو بگیری؟ که صهیونیست‌ها و اسرائیل آن‌جا بیاید حاکم بشوند؟ شما سوریه را رها کنید، شما همه جا را باید رها کنید. شما لبنان و عراق و سوریه و غزه را به زور بیرون‌تان کردند و بقیه‌اش را هم می‌کنند بعد هم باید عربستان و امارات و اردن و مصر و اسرائیل را همه جا را باید تخلیه کنید فلسطین را باید تخلیه کنید شما رها کنید. این‌ها از چه شکست خوردند؟ از مدیریت جهادی شکست خوردند. مدیریت غیر جهادی از پسِ این پیروزی‌ها برنمی‌آمد.

می‌فرمایند با هرکسی که دارید گفتگو می‌کنید، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، تربیتی، هرکسی در هر موردی، «قولوا للناس»، ناس، یعنی می‌خواهد مسلمان باشد یا نباشد موافق شما باشد یا مخالف باشد اصلاً نمی‌گوید کی هست ولی انسان است، می‌فرمودند با همه مردم بدون استثناء «قولوا» حرف بزنید «قولوا للناسِ أحسَنَ ما تُحِبُّونَ أن یُقالَ فیکُم» بهتر از آن چیزی که دوست دارید با شما صحبت بشود. شما دوست دارید وقتی با تو صحبت می‌کنند به تو احترام بگذارند، به تو توهین نکنند، به سؤالات جواب بدهند، امام باقر(ع) می‌فرماید با بقیه همین‌طور بلکه بهتر از آن چیزی که می‌خواهی باش. شما می‌دانید ما همین یک قانون که به آن قانون طلایی اخلاق می‌گویند همه انبیاء(ص) گفتند همه اهل بیت(ع) گفتند، بزرگان اخلاق و معنویت و اهل معنا هم در شرق و غرب عالم گفتند. یک قانون طلایی است، که در قرآن و روایات ما هم زیاد به شکل‌های مختلف تکرار شده است که هرچه برای خودت می‌خواهی برای همه بخواه، هرچه برای دیگران نمی‌خواهی برای خودت نمی‌خواهی برای دیگران هم نخواه. شما می‌دانید اگر یک قانون را ما بتوانیم رعایت کنیم طلاق‌ها به صفر می‌رسد، دعواها تمام می‌شود، زندان‌ها خالی می‌شود، کینه‌ها از بین می‌رود، علت این دعواها این است که بین کارگر و کارفرما، بین والدین و فرزندان، بین مالک و مستأجر، بین رئیس و مرئوس، این رابطه نیست. یعنی امام باقر(ع) می‌فرماید با هرکس داری گفتگو می‌کنی بحث می‌کنی یک لحظه خودت را تو آن طرف میز فرض کن و بنشین ببین اگر آن طرف میز بودی دوست داشتی با تو چطوری حرف بزنند، حالا برگرد این‌جا از آن بهتر با دیگران صحبت کن. خب این‌قدر رعایت شأن و کرامت حقوق بشر از این بالاتر؟ این هم مدیریت موفق است که رکن آن هم این است. فرمودند: « عَظِّمُوا أَصْحَابَکُمْ» هرکس مدیر و مسئول یک جایی هست این را باید بداند، در خانواده هم همین‌طور است، در محله همین‌طور است، مسئول یک گروهان، یک تشکیلات، یک واحد عملیاتی، یک اداره، هر چیزی، یک گروه مجازی، در فضای مجازی یک کسی رئیس گروه است، اگر بخواهید درست ریاست و مدیریت کنید هم اخلاقی باشد و هم موفق باشد و علمی باشد، فرمودند: «عَظِّمُوا أَصْحَابَکُمْ،» در روابط‌تان به همدیگر تعظیم کنید و همدیگر را بزرگ بدارید یعنی از کلماتی استفاده کنید که او را از خودت بزرگتر می‌دانی «عَظِّمُوا أَصْحَابَکُمْ،» به هم زیادی احترام بگذارید و با هم زیادی مؤدب باشید «وَ وَقِّرُوهُمْ،» توقیر، یعنی بیش از حد به هم احترام بگذارید با هم درست صحبت کنید. چرا به نظر شما ما نمی‌توانیم یک حزب درست تشکیل بدهیم؟ زود اختلاف، انشعاب! تقسیم غنایم! و... برای این که همین دوتا اصل اخلاقی که الآن گفتم این دوتا روایت را نمی‌توانیم رعایت کنیم. بعد فرمودند «وَ لاَ یَتَهَجَّمْ بَعْضُکُمْ عَلَى بَعْضٍ،» با هم گفتگو کنید اختلاف نظر هم داشته باشید اما به هم تعرّض نکنید با هم بد حرف نزنید اگر می‌خواهید یک تشکیلات موفق و جهادی باشید، احترام همدیگر را نگه دارید. یکدیگر را دوست داشته باشید «وَ لاَ یَتَهَجَّمْ بَعْضُکُمْ عَلَى بَعْضٍ،» با هم مدارا کنید اگر یکی‌تان اشتباه کرد زود خفه‌اش نکنید راه عذرخواهی و بازگشت را برایش باز بگذارید اگر یک کسی از شما موفق شد بقیه حسادت نکنند، پشت پا به او بزنید، بلکه خوشحال باشید و او را تشویق کنید «وَ لاَ یَتَهَجَّمْ بَعْضُکُمْ عَلَى بَعْضٍ، وَ لاَ تَضَارُّوا وَ لاَ تَحَاسَدُوا وَ إِیَّاکُمْ وَ اَلْبُخْلَ کُونُوا عِبَادَ اَللَّهِ اَلْمُخْلَصِینَ اَلصَّالِحِینَ» می‌فرماید با هم بی‌ادبانه صحبت نکنید و به هم متعرض نشوید. یک تشکیلات اسلامی، ادب، اخلاق، برادری هست، در عین حال، عقل، علم و تقسیم کار باید باشد. حالا این با احترام رفتار کردن. بیشتر اوقات گرفتاری ما از این است که به همدیگر بی‌احترامی می‌کنیم یا علناً یا یواشکی خودِ طرف می‌فهمد! گاهی پشتِ سر هم حرف می‌زنیم جلوی روی یک چیزی می‌گوییم و پشت سر یک چیز دیگر می‌گوییم همین اخلاق‌ها... ببینید یک مصیبتی داریم یک کسانی مثل ماکیاولی که پدران سیاست مدرن و اخلاق مدرن مثلاً در غرب و در دنیا شناخته شدند، اینها یک حرف‌شان این بود می‌گفتند این اخلاقیاتی ک این‌ها می‌گویند انبیاء و دین می‌گوید مربوط به دوره سنت است این اخلاق، اخلاق فردی است و مربوط به روابط دو نفر- دو نفر است، در مسائل جمعی، حکومتی، مدیریتی، اجتماعی، اتفاقاً باید خلاف این‌ها عمل کنید یعنی شما در روابط فردی مهربان باش اما اگر در حکومت و مدیریت بخواهید مهربان باشید کارتان پیش نمی‌رود. در روابط فردی می‌خواهید سخاوت کن، از جیب خودت انفاق کن بده، عیبی ندارد، دلت خوش است بده! اما اگر می‌خواهید در حکومت برای فقرا و محرومین دلسوزی کنید این نمی‌شود! یک عده طبقاتی له می‌شوند اگر می‌خواهید توسعه و پیشرفت باشد. یک اقلیت پول‌داری باید به آن‌ها خوش بگذرد آن‌ها موتور جامعه هستند. بقیه لاشی هستند! مهم نیست چه می‌شوند. اسم آن را هم مدیریت علمی و اقتصاد علمی می‌گذارند! یعنی اقتصاد غیر انسانی را علمی می‌گویند. تازه علمی هم نیست. آن اهدافی که روی کاغذ تعریف کردند محقق نشد، یک چیزهای دیگری محقق شد. - حالا این عبارت را دقت بفرمایید که عرض می‌کنم- بعضی از بزرگترین تئورسین‌هایی که پدران لیبرالیزم و همین توسعه سرمایه‌داری غربی هستند یک جمله‌ای دارند، این جمله را دقت کنید، می‌گوید: «حسنات فردی، سیّئات جمعی‌اند. رذائل فردی فضایل جمعی‌اند.» یعنی چه؟ می‌گوید در اخلاق فردی، اخلاق سنّتی و دینی، مثلاً حسادت می‌گویند بد است، اما در مدیریت و حکومت و اخلاق جمعی اتفاقاً حسادت خوب است چون حسادت باعث می‌شود که همه با هم کار و تلاش کنند! رقابت کنند. من اگر حسود نباشم که تو چرا به آنجا رسیدی خوب تلاش نمی‌کنم. لذا می‌گویند مدیریت علمی و حکومت مدرن این است که، می‌گویند در اخلاق فردی می‌گویند حرص نزن، خیلی خب فردی، حالا جمعی چی؟ اگر یک جامعه قرار باشد هیچ کس حرص نزند، خب آن جامعه ثروتمند نمی‌شود باید حرص بزنی تا پولدار بشوی. می‌گویید ربا بد است حالا دو نفر به دو نفر ربا، اما در جامعه مگر پیشرفت اقتصادی بدون ربا می‌شود؟ هیچ جای دنیا نیست. دقت می‌کنید؟ یعنی دارند می‌گویند که پیشرفت و تمدن‌سازی بدون ظلم و گناه امکان ندارد! لذا ظلم و گناه را برای مسائل فردی بگذاریم، دین برای مسائل شخصی است مسائل اجتماعی و حکومتی نیست، دین امر فردی و درونی است سلیقه‌ای است برای خودت هست، می‌خواهید انفاق بکن، می‌خواهی حریص باش، مسئله شخصی خودت هست،‌ اما مسائل حکومت و جامعه را با انفاق نمی‌شود باید فرد حریص باشد خب به این مدیریت، مدیریت مدرن علمی می‌گویند! یعنی مدیریت منهای اخلاق، منهای عدالت، منهای کرامت انسان، ولی می‌گویند عوضش موفق است! خب موفق در چیست؟ بله، موفق در این است که یک اقلیتی را به الاف و علوف برساند اکثریت طبقات 99 درصد و همه جای دنیا را نابود کند اگر منظور از موفقیت این است بله شد! گفت طرف آقا ماه رمضان است نخور، گفت ما خوردیم شد. این به خیالش وقتی می‌گویند نخور یعنی نمی‌شود بخوری. ما بلدیم بخوریم، می‌شود خورد ولی نباید خورد. حیوانات باید و نباید ندارند. اصلاً شما دیدید به حیوانات بگویند چه واجب است چه حرام است؟ واجب و حرام برای انسان است، حیوان واجب و حرام ندارد. این‌ها اقتصاد مدرن و سیاست مدرن و مدیریت مدرن و غیر دینی و غیر علمی که می‌گویند منظورشان همین است یعنی مدیریت و اقتصاد و سیاست و حکومت بدون واجب و حرام. بدون اخلاق، معنویت، برادری، کرامت انسان، عدالت. این‌ها مهم نیست مهم پولدار شدن است. خب حالا اسلام چه گفته است؟ می‌گوید رقابت بدون حسادت. سؤال؟ مگر می‌شود؟ به نظرتان می‌شود یا نمی‌شود؟ یعنی حسادت نباشد رقابت باشد. کار انبیاء(ع) همین بود. قرآن می‌فرماید: «سارِعوا» به سمت حق بیایید، آرام نیایید، تند باشید، فرز باشید «سارعوا» به سمت مغفرت الهی با سرعت بیایید «واستبقوا الخیرات» از هم سبقت بگیرید در مسیر خیرات، نه در مسیر خودخواهی و شر رساندن به دیگران. بنابراین کاملاً می‌توانید سرعت و سبقت. این‌ها فکر می‌کنند اگر انگیزه حیوانی نباشد دیگر سرعت و سبقت نیست، آن نشاط نیست، نشاط انسانی نیست آن شرارت حیوانی است. شما می‌توانید عاشق خلق باشید، امام رضا(ع) دارد این را توضیح می‌دهند، ‌امام حسن(ع) معلّم این روش بود. می‌فرمایند که می‌توانید از هم سبقت بگیرید، مسابقه بگذارید، سرعت بگیرید، نشاط، خلاقیّت، رقابت، منتهی رقابت مثبت نه رقابت منفی. چون رقابت دو جور است، یک وقت شما دارید رقابت می‌کنید نه این‌طوری که با لگد بزنی طرف را له کنی، مثل سگ گاز بگیری، می‌گویند اسب‌ها در سربلندی که گاری می‌کشند اسب‌ها به هم می‌رسند همدیگر را گاز می‌گیرند می‌گوید من که نمی‌توانم بروم یک کاری کنم این هم نتواند برود! این می‌شود رقابت سگی. تعبیرش در روایات ما تکالب است. کلب یعنی سگ. تکالب، یعنی زندگی سگی و رقابت سگی. در مدیریت جهادی، کاملاً رقابت هست. در جبهه، کاملاً رقابت و مسابقه بود اما مسابقه در خیرات است نه شرور. پیامبر اکرم(ص) فرمودند – این جمله را یادداشت کنید نه فقط در مدیریت نه اقتصاد و در بازار، در همه جا، در دادگاه‌ها، همه جا- «لا تُحَقِّرنَّ أحَدا مِن المسلمینَ، فإنَّ صَغیرَهُم عِنداللّه ِکَبیرٌ.» هیچ کس را بدون استثناء هرکس می‌خواهد باشد تحقیر نکنید، مبادا تحقیر کنید و کوچک بشمارید، «فإنَّ صَغیرَهُم عِنداللّه ِکَبیرٌ» کوچکترین‌شان که از نظر شما کوچک است نزد خداوند بزرگ است همان آدم معمولی که تو می‌گویی این کی بود دیگه! آن را دیدی که آن گوشه داشت وز وز می‌کرد؟ همان که دارد وز وز می‌کند به قول تو، صَغیرَهُم عِنداللّه ِکَبیرٌ. کوچک‌ها پیش خدا بزرگند. اصلاً کل علوم انسانی که ما می‌گوییم علوم انسانی اسلامی، باید بر اساس این انسان‌شناسی بنا بشود. انسان صغیر حقیری وجود ندارد همه عندالله بزرگ هستند. هر آدمی خودش هدف است. این اومانیزم قلّابی که غربی‌ها درست کردند به اسم انسان‌گرایی و پدر همه را درآوردند و خبری از انسانیت هم در آن نیست و به تعبیر بعضی از انسان‌شناسان بزرگ که این نگاه را نقد کردند که اومانیزم یعنی انسان‌محوری، انسان هدف اصل است، انسان همه چیز است، خدا هم بیخود است، دین و خدا و اخلاق و همه بی‌خود است، فقط اصل انسان است، خب اصل چی انسان است؟ انسان کیست که تو می‌گویی انسان اصل است؟ ما هم می‌گوییم اصل انسان است، آقایان همه چیز برای انسان است، انبیاء(ع) هم برای انسان آمدند، انسان کیست؟ اولین خدمت انبیاء این بود که انسان را درست معرفی کنند، انسان را با حیوان دوپا اشتباه نگیرید، این خلیفه‌الله است، این اومانیزم بعد از رنسانس در غرب که گفتمان حاکم بر جهان را گرفتند ضد انسانی‌ترین کارها را به اسم انسان‌گرایی می‌کنند! تمام روشنفکران انسان‌دوست تمام امیدشان را یک قرن- دو قرن- سه قرن به این‌ها بستند گفتند به جای دین و به جای مذهب، این بیاید انسان را رستگار کند و رستگاری انسان را تعهد کند تمام ایدئولوژی‌های مادی و مکاتب بی‌خدا و ضد دین و ضد اسلامی که در این قرن‌ها پیدا شد انسان تبدیل شد به کلمه مقدس در شعار، حقوق بشر، کرامت انسان، اولین تحلیل منطقی وقتی می‌خواهید بکنید که این انسانی که شما می‌گویید کرامت دارد اول تعریفش را بگویید ببینیم که به لحاظ منطقی چیست؟ تا وارد تحلیل منطقی می‌شوید در همان اولین تحلیل، انسان قداست خود را از دست می‌دهد و یک لفظ موهوم، یک اصطلاح ادبی، یک تعبیر شاعرانه، یک ارزش اتوپیایی، مدینه فاضله‌ای که امکان عملی ندارد، یک چیزی مثل مُثُل افلاطونی، که همانقدر که زیباست و ظاهرش زیبا و متعالی است در عالم واقعیت غیر قابل توضیح و ناممکن است. من می‌خواستم این را عرض کنم اتفاقاً مدیریت جهادی، هیومن، انسان در Humanism له شد. در این دیدگاه انسان معنا پیدا کند که پیامبر(ص) می‌فرماید انسان کوچک هم پیش خدا کبیر است. در واقع، اومانیزم را خواستند بازسازی کنند ارزش‌های خدایی انسان که این‌ها را مذهب و دین و انبیاء(ع) آورده بودند اخلاق الهی آورده بود آمدند در ایدئولوژی‌های مادی جدید با نفی دین و خدا، از این شعار استفاده کنند ولی نتوانستند آن را توجیه کنند، مدام می‌گویند ما رئالیست هستیم، واقع‌بین هستیم، و مخالفین ما ایده‌آلیست و ذهنی هستند در حالی که خودشان کاملاً ایده‌آلیسم ذهنی هستند. انسان با این تعریف، در واقع و در عالم رئال و واقع کرامت پیدا می‌کند با تعریف شما که اصلاً انسان یک حیوان است، با بقیه فرقی ندارد، خلیفه‌الله نیست، بر چه اساسی می‌گویید انسان قداست دارد؟ تعریف تو از کرامت انسان ایده‌آلیستی است. این تعریف رئالیستی است.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha